وصیتی که سبب خیر شد
در آهنی مدرسه علوم دینی شیخ عبدالحسین نیمه باز است. در ایام امتحانات حوزه علمیه، اغلب طلبهها داخل حجرهها مشغول مرور درسها هستند. آیتالله خسروشاهی کنار میزی با انبوهی کتاب مشغول مطالعه برای تدریس است. او درباره نحوه شکلگیری مدرسه و تولیت فعلی آن میگوید که از سال 1375 تاکنون تولیت موقوفات و اداره مدرسه علمیه شیخ عبدالحسین را عهدهدار است. او درباره شیخ عبدالحسین العراقین میگوید: «در زمان قدیم 2 عراق داشتیم. یکی عراق عجم که همین اراک فعلی است و دیگری عراق عرب که کشور عراق خوانده میشد. شیخ عبدالحسین عراقی اهل عراق عجم بود و اصالتاً ایرانی است و بهعنوان عالم دینی دوره قاجار بهخصوص عصر ناصری شناخته میشد. ایشان بعد از قتل امیرکبیر با توجه به وصیت او عهدهدار ساخت مسجد و مدرسه از ثلث اموال امیرکبیر میشود. با توجه به تلاش 3ساله او برای آمادهسازی این مدرسه و مسجد نتوانست در این مدرسه علومدینی تدریس کند. چون شخصیت آزادهای داشت و در اغلب مورد غضب شاهان قاجار بود.»
«حسین شهیدی» مؤلف کتاب «سرگذشت تهران» درباره مدرسه شیخ عبدالحسین تهرانی مینویسد: «مسجد شیخ عبدالحسین تهرانی (معروف به مسجد آذربایجانیها) واقع در بازار مسجدی است که خود آن مسجد با طرح مشتمل بر مقصوره و گنبدی در ضلع جنوبی و طاقنماهای متناسب کوچک در جوانب دیگر و شبستانی در ضلع شرق که با کاشی و آجر مزین شده است. در غرب مسجد شیخ عبدالحسین مدرسه قدیمی علوم دینی با وسعتی نسبتاً زیاد و با همین نام قرار داشت که صحن آن به شیوه 4 ایوان ساخته شده و اتاقها و غرفههای محل ست طلاب را در اطراف صحن ترتیب دادهاند.»
یادگار ماندگار
آیتالله خسروشاهی با اشاره به محل سابق مدرسه علوم دینی شیخ عبدالحسین میگوید: «انتخاب این محل بهعنوان مسجد و مدرسه آگاهانه صورت گرفت. چون در آن زمان این محل کاروانسرایی بود که در آن مشروبات الکی درست میشد. شیخ عبدالحسین با کاروانسرا و اختصاص آن به مسجد و مدرسه توانست خیرات و مبراتی از خود به یادگار بگذارد. با وجود ساختوساز این مدرسه و مسجد در زمان قاجاریه اطلاع دقیقی از آموزش طلاب و چگونکی آن از دوره قاجار تا دوره رضاخان در دست نیست. به اینترتیب شیخ عبدالحسین تهرانی و امیرکبیر میخانه را به مسجد تبدیل کردند. در برخی از منابع آمده که افراد بزرگی مثل مرحوم آیتالله حاج آقا حسین قمی و مرحوم عطاردی در این مدرسه علوم دینی تحصیل کردند. متأسفانه با تهای دین ستیزی دوره رضاخان، این محل مدتی به خوابگاه دانشجویان تبدیل شد و دانشجویان در حجرهها اسکان یافتند. بنابراین کتابخانه بزرگی که در این مدرسه علوم دینی وجود داشت از بین میرود و صرفاً چند جلد چرمی از کتابهای قدیمی باقی مانده است.»
منبع: همشهری محله
آیتالله خسروشاهی، استاد علوم دینی و تولیت مدرسه شیخ عبدالحسین از ارتباط مسجد آذربایجانیها با مدرسه علوم دینی شیخ عبدالحسین میگوید: «پیش از این بین مسجد و مدرسه علوم دینی شیخ عبدالحسین محل عبور وجود داشت. در زمان خیزش انقلابی مردم مسلمان ایران، این مدرسه علمیه یکی از مراکز مبارزاتی علیه طاغوت بود. مرحوم پدرم با شهیدان مطهری و بهشتی در این مدرسه جلسه برگزار میکردند. حتی قبل از انقلاب اسلامی در دهه 40 رهبر معظم انقلاب در ماه مبارک رمضان، آیتالله طاهری خرمآبادی و مرحوم حجتالاسلام فاکر در این مدرسه منبر میرفتند.»
تولیت مدرسه شیخ عبدالحسین درباره احیای مدرسه علوم دینی میگوید: «سالهای بعد از 1338 هریک از دانشجویان ساکن در خوابگاه پس از فارغالتحصیلی، حجره خود را با پول به دیگران واگذار میکردند. پدرم، آیتالله سید هادی خسروشاهی آن زمان در مسجد و مدرسه شیخ عبدالحسین تهرانی، امام جماعت بودند. ایشان وقتی از این موضوع مطلع شدند کمکم حجرهها را از دانشجویان ند و این مدرسه دینی را دوباره احیا کردند. در دهه 40 و دوره پهلوی دوم، پس از شکلگیری مدرسه دینی، شهربانی به دستور مقامات دربار یک روز در مدرسه را مهروموم کردند اما پدرم وقتی با در بسته مدرسه و مسجد روبهرو شدند جلو در مدرسه شیخ عبدالحسین فرش انداختند و نماز را در بازار پاچنار برپا کردند.»
او میافزاید: «در آن زمان اسدالله بادامچیان، مکبر مراسم نمازجماعت بود. خبر مسدود شدن معبر بازار برای اقامه نماز به گوش رئیس کلانتری بازار رسید. بعد از نماز اول، مسئولان کلانتری سریع در مدرسه دینی را باز کردند. طی این سالها بزرگانی از جمله مرحوم آیتالله سید هادی خسروشاهی، آیتالله سید رضی شیرازی، آیتالله دروازهای، آیتالله قبلهای، آیتالله ممقانی، آیتالله امامی کاشانی و آیتالله صدر و دهها استاد مسلم علوم دینی، عهدهدار تدریس طلاب در این مدرسه بودهاند.»
-----------------------
نقل از آیت الله خسروشاهی، تولیت مدرسه شیخ عبدالحسین
منبع: http://www.mahaleman.ir/detail/news/20011
این کرامت منقول از مرحوم آیتالله بهجت است که معتقد بودند «ايشان كرامات ظاهره بسيارى داشته است»:
زمانى ايشان از طرف مرحوم صاحب جواهر متصدى تعمير و احياى گنبد عسكريين (عليهالسلام)، در سامرا مىشوند و در اين رابطه مجاز بودهاند كه از ثلث سهم امام يكى از خيّرين كه چيزهاى مهمى را براى خيرات و مبرّات وصيت كرده بود، استفاده نمايند. روزى مرحوم شيخ عبدالحسين وسط مسجد متوكّل رفته، مىگويند: اينجا را حفر كنيد. بعد از حفارى مىبينند سنگهاى مرمر عجيب و غريبى آنجا دفن شده است، آنها را در آورده و از همگى آنها در سامرا در قبه عسكريين (عليهالسلام) استفاده كرده و تمام حرم را با آن سنگها فرش مىكنند.
-----------
منبع: دانشنامة بزرگ اسلامی، فهرس التراث، مساجد بازار تهران در نهضت امام خمینی، گلشن ابرار، کتاب اول.
شیخ محمدهادی تهرانی؛ فقیه و اصولی قرن سیزدهم قمری، که به گفته برخی وی خواهر زاده علامه محمدباقر مجلسی و برادر زاده وحید بهبهانی بوده است، تحصیلات خود را در شهرهای تهران،اصفهان، نجف و کربلا به اتمام رسانید و تالیفات چندی از جمله تفسیر آیه النور، ذخائر النبوه فی احکام الخیار و رساله الحق و الحکم از خود به یادگار گذارد از جمله حوادث مهم زندگانی وی بحث انتساب تکفیربه ایشان است که این مساله در زمان حیات او، از سوی برخی دربارهاش عنوان شد.
تولد:
او در بیستم رمضان ۱۲۵۳ق در خانوادهای در تهران به دنیا آمد.
نسب:
پدرش، محمدامین، مشهور به «واعظ» بود.[۱] او در تألیفات خود، از جمله در مَحجّه العلماء، چندین بار مجلسی اول (ملامحمدتقی) را جدّ خود، مجلسی دوم (ملامحمدباقر) را دایی و وحیدبهبهانی را عموی خود معرفی کرده است.[۲] برخی، برای توجیه چگونگی این انتسابها سخنانی گفتهاند[۳]
تحصیلات:
شیخ هادی پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در تهران، به حوزه علمیه اصفهان که در آن زمان بزرگترین حوزه علمیه در ایران بود رفت و نزد سیدمحمدباقر خوانساری صاحب روضات الجنات و سید محمدهاشم خوانساری صاحب مبانی الاصول، سید حسن مدرس، ملاعلی نوری و سیدمحمد شهشهانی به فراگیری علوم منقول و معقول پرداخت، سپس به تهران بازگشت و پس از مدتی راهی عراق شد و در دهه سوم عمر خود در نجف محضر شیخ مرتضی انصاری (متوفی ۱۲۸۱) را درک کرد و پس از وفات وی به کربلا رفت و از درس شیخ عبدالحسین طهرانی معروف به شیخ العراقین که گفته میشود دایی او بوده است، استفاده کرد. وی پس از وفات شیخ العراقین در ۱۲۸۶، به نجف بازگشت و مدتی نزد میرزامحمدحسن شیرازی درس خواند، سپس خود حوزه درس مستقلی تشکیل داد.
ویژگیهای علمی:
استقلال رأی و بیم نداشتن از کثرت و عظمت مخالفان یکی از مهمترین ویژگیهای علمی شیخ هادی بود؛ برای نمونه او در محجه العلماء، آرای استادش شیخ مرتضی انصاری را با صراحت و گاه تعبیرات تند (مثلاً زَعَمَ، توهَّمَ) نقد کرد که در محیط علمی آن روز نجف تنشهایی به وجود آورد.[4]
برخی از آرای شیخ هادی:
شیخ هادی گاهی در فقه، اصول فقه و فلسفه آرایی خلاف آرای مشهور ابراز میکرد که بعضی از آنها از آرای منحصر به فرد اوست. او همانند اخباریها و بر خلاف اصولیها، روایات کتب اربعه شیعه را معلوم الصدور و حجیت آنها را قطعی میداند. از نظر وی اجماع حجت به شمار نمیآید، و به طور کلی اتفاق آرا کاشف از رأی امام نیست؛ باب علم علاوه بر باب علمی (ظنون خاصی که علم به حجیت آنها داریم، مانند خبر واحد)، در هر زمان مفتوح است[5]. شیخ هادی در دو رساله خود الحق الیقین و تحقیق الماهیه و الوجود وجود ذهنی را انکار میکند و در مسئله اصالت وجود یا ماهیت، بر خلاف مشائیان و اشراقیان، قائل به اصالت و اتحاد هر دوست[6]
درگذشت:
شیخ هادی در دهم شوال ۱۳۲۱ (۸ دی ۱۲۸۲ش) در ۶۸ سالگی درگذشت و در حجره جنوب غربی صحن مقدس حضرت علی(ع)، در کنار قبر سیدجواد عاملی (متوفی ۱۲۲۶) صاحب مفتاح الکرامه، دفن شد[7]. شیخ تنها دختری به نام فاطمه داشت که در جوانی درگذشت.[8]
تالیفات:
شیخ هادی در فقه، اصول، تفسیر، کلام و فلسفه تألیفاتی داشته است. تعداد آثار او را ۵۶ عنوان و گاه بیشتر ذکر کردهاند، زیرا در بعضی موارد از یک اثر با چند عنوان یاد شده است. بسیاری از آثار شیخ هادی به همت شاگردان وی چاپ شده است. برخی از مشهورترین آثار وی اینهاست:
آثار منثور:
تفسیر آیة النور که در ۱۲۹۹ در تهران چاپ شده و در ۱۳۷۱/ ۱۳۲۸ش نیز با عنوان اشعه نور در تهران ترجمه و چاپ شده است:
ذخائر النبوه فی احکام الخیار
رسالة فی المواسعه والمضایقه
الرضوان فی الصلح
کتاب البیع
وسیلة النجاه که رساله فارسی عملیه اوست و در ۱۳۰۱ چاپ شده است.
کتاب الاجتهاد و التقلید
رسالة الحق و الحکم که اولین رساله مستقل در بیان تفاوت بین حق و حکم است و در ۱۳۲۱ تألیف و در ۱۳۳۰ چاپ شده است.
رسالاتی در موضوعات متفاوت فقهی و اصولی و جز اینها[9]
آثار منظوم
شیخ هادی بعضی مطالب علمی را به نظم در میآورده است ؛ از جمله آثار منظوم اوست:
منظومة فی الغناء[10]
اُرجوزة فی الصلح
ارجوزة فی النحو (منظومه الفیه)
منظومة فی الکلام[11]
----------------
منابع:
1. صفری انی، ص ۱۳۹
2. صفری انی، ص ۱۳۹
3. تهرانی، ۱۳۲۸ش، مقدمه مصطفوی، ص د و؛ دوانی، ص ۲۸۱۲۸۴.
4. امین، ج ۱۰، ص ۲۳۳؛ صفری انی، ص ۱۴۰.
5. هرانی، ۱۳۲۸ش، مقدمه مصطفوی، ص کد
6. صفری انی، ص ۱۴۷؛ تارا، ص ۲۴۰.
7. امین، ج ۱۰، ص ۲۳۳؛ حرزالدین، ج ۳، ص ۲۲۸
8. تهرانی، ۱۳۲۸ش، مقدمه مصطفوی، ص ح ؛ دوانی، ص ۲۸۵.
9. امین، ج ۱۰، ص ۲۳۳؛ تهرانی، مقدمه مصطفوی، ص ید کج ؛ صفری انی، ص ۱۴۶۱۵۱، ۱۵۸؛ نیزرجوع کنید به اصفهانی، ج ۱، ص ۱۶۷؛ منزوی، ج ۳، ص ۲۶۰۲۲۶۰۳.
10. مختاری و صادقی، ج ۲، ص ۱۰۵۵۱۰۶۲
11. امین، ج ۱۰، ص ۲۳۳؛ تهرانی، ۱۳۲۸ش، مقدمه مصطفوی.
*ویکی شیعه.
شیخ العراقین، مورد اعتماد و عنایت خاص امیرکبیر قرار داشت و امیر، که از گوهرشناسان روزگار بود، علاوه بر ارجاع محاکمات شرعی دیوان به محضرش «در مطالب مشکله و امور معضله با او م» میکرد و حتی برای تعیین نام فرزندان شاه، از استخارههایش مدد میگرفت.
عباس اقبال، با اشاره به «ارجاع محاکمات از سوی امیر به محضر جناب. شیخ العراقین»، میگوید: روز بروز «عقیده او نسبت به جناب شیخ افزون میگردید». سپس با نقل داستانی درباره نحوه آشنایی امیر با شیخ میافزاید:
پس از آن آشنایی، امیر «همواره در ترویج شیخ اقدامات کافی نمود و روز به روز در عقاید او نسبت به شیخ میافزود تا آن که محل وثوق امیر شد و طرف مشاوره در بعضی از امور مشکله گردید». به نوشته فریدون آدمیت: در دوران صدارت امیر «همه دعاوی که جنبه شرعی داشت و به دیوانخانه رجوع شده بود، به محضر شیخ عبدالحسین احاله میگردید. داوری او قطعی بود. کنت دوگوبینو نیز از شیخ عبدالحسین به احترام یاد میکند؛ او را فقیهی بلندپـایـه و پاکدامن، و خونسرد و با فراست میشناسد».
امیر حتی وصی خود را شیخ عبدالحسین قرار داد و شیخ نیز از مال الوصایه امیر شهید، مسجد و مدرسهای عالی در تهران بنا نهاد که امروزه به مسجد و مدرسه شیخ عـبـدالـحـسـیـن یـا مسجد آذربایجانیها معروف میباشد. شواهد همچنین حاکی است که پس از قتل امیر، شیخ مباشرت امور خانواده وی را بر عهده داشت.
به نوشته اعتمادالسلطنه _ وزیر انطباعات عصر ناصری ـ وی «مجتهدی بسیار فاضل و به قبول عامه نایل بود. در دولت عثمانی نیز اعتباری» قابل توجه داشت و «حکام عراق عرب او را حرمتی عظیم مینهادند. ناصرالدین شاه نظارت بر کار تعمیرات و تأسیسات ایران در عتبات عالیات، از جمله، توسعه صحن مطهر سالار شهیدان علیه السلام، و تعمیر بنای آن را، به شیخ العراقین سپرده بود و «از مراقبت و مواظبت» وی «در تعمیر گنبد منور. و نصب خشتهای طلایی شهر» رضایت تام داشت. شاه او را در 1274ق برای تعمیر صحن مطهر ائمه اطهار در کربلا و کاظمین و سامرا (علیهم السلام) مأمور کرد و او از 1274 تا 1286 (که در 22 رمضان آن فوت کرد) به این کار اشتغال داشت.
از جمله دیگر اقدامات شایسته یادآوری و لایق تحسین این مرد بزرگ احيای مرقد مختار رحمة الله علیه بوده است. آنچنان که تاریخ گواهی میدهد مدتی مرقد مختار، به صورت خرابه و مندرس بود، بلكه اثری از آن نبود. دستهای مرموز و غافل، مرتب در كار بودند تا نسل به نسل، شخصيت مختار را بکوبند. دربارهی كوبيدن او، حديثها جعل كردند و با دسيسههای مختلف خواستند از مقام و شأن او بكاهند. علی رغم اين نقشهها، بالاخره، حق آشكار شد و خداوند بعضی از صالحان از اوليای خود را بر آن داشت كه در مورد قبر مختار به جست وجو کنند. از ميان اين عزیزان، شيخ عبدالحسين تهراني بوده است.
ایشان وقتی برای زيارت عتبات عاليات به عراق مشرف شد و تصمیم بر تجدید و تعمیر بناهای عتبات گرفت، با كمال جدیّت در نواحی مسجد كوفه مرقد مختار را جويا شد تا این که آن را پيدا کرده و تعمير نماید. در صحن حضرت مسلم كه ساختمانش به مسجد اعظم كوفه چسبيده، بالای دكه و سكوی بزرگ و پيش روی حرمهانی، علامتی از قبر مختار بود. به دستور او آن را كندند. ديدند در زير آن علامت حمّامی ظاهر شد. برای او معلوم شد كه آن جا محل قبر مختار نيست.
اين عالم بزرگوار مجدداً به جست وجو و تفحّص پرداخت تا آن كه علامه ی كبير سيّد شريف رضا، فرزند سيّد بحرالعلوم به او گفت: «پدرم وقتی كه از كنار زاويهی شرقی، عبور میكرد، میگفت: سورهی فاتحه را نثار روح مختار در اين جا بخوانيم. او و همراهانش سورهی فاتحه را میخواندند و میفرمود: همين جا محل قبر مختار است.»
وقتی كه شيخ العراقين اين مطلب را شنيد، دستور داد همان محل را كندند، ديدند سنگی پيدا شد كه روی آن نوشته بود: «هذا قبر المختار بن عبيد الثقفی». شیغ العراقین قبر مختار را به اين وسيله شناخت و دستور داد آن را تعمير كردند.
در كتيبه دربی كه از آن به طرف قبر مختار میروند، نوشته شده: «قد امر السيد مهدی بحرالعلوم و الشيخ جعفر كاشف الغطاء بان يشهدا هذا ضريحاً للمختار وعيّنا هذا الموضع قبراً له؛ به دستور بحرالعلوم و كاشف الغطاء، ضريح مختار شناخته شد و اين دو بزرگوار قبر مختار را كه همين محل است، تعيين كردند.»
آیتالله حاج شیخ عبدالحسین تهرانی «شیخ العراقین» (متوفی 1286ق) از فقیهان نامدار قرن 13ق است که به دقت نظر، اندیشه صائب و همت بلند شهره بود و زمان اقامتش در کربلا جمعی کثیر از مردم آنجا از وی تقلید میکردند. از جمله اساتید ایشان میتوان به حسن بن جعفر كاشف الغطاء، مشكور بن محمد بن صقر حولاوی- عيسی بن حسين (معروف به زاهد) و محمدحسن بن باقر النجفی صاحب جواهر اشاره کرد.
وی شاگرد برجسته آیتالله شیخ محمدحسن نجفی معروف به صاحب جواهر بود و از ایشان اجازه اجتهاد داشت. صاحب جواهر، به اجتهاد 4 تن از شاگردانش تصریح داشت که یکی از آنها شیخ عبدالحسین بود. سخن چنین شخصیت سترگی درباره شیخ العراقین، گواه رتبه بلند وی در دانش و درایت دینی است. چنان که آیتالله میرزا حسین نوری (محدث نامدار شیعه) او را زبده اعاظم محققین و نخبه افاخم مدققین میخواند.
از جمله شاگردان و تربیت یافتگان مکتب فکری و معرفتی ایشان نیز برجستگانی نظیر شيخ نوح بن قاسم قرشی جعفری، شيخ محسن بن شيخ محمد حائری و ابو محاسن محمد همدانی هستند که ایشان نیز از ستارههای درخشان در جرگه علم و معرفتند.
شيخ العراقين کتابخانه معظم خويش را وقف بر فضلا نمود و عمر عزيز خويش و هر نوع امکانات مالی که داشت صرف اسلام و مسلمين و ساختن بقاع متبرکه ائمه عليهم السلام نمود، و به پيشگاه نورانی ایشان ارادت و خلوصی وافر داشت. سرانجام در شب قدر ميهمان آنان در ملا اعلی شد و جسمش در 22 رمضان 1286 قمری کنار سالار شهيدان مدفون شد.
آثار و تألیفات برجای مانده از این عالم ربانی عبارتند از: المصباح النّجاة فی اسرار الصلاة، سرّ الاستغفار بين السجدتين المبكی، كتاب الاجازات، ترجمه ی نجاة العباد صاحب جواهر، طبقات الرواة و.
1.رساله عملیه. نخبه حاجی کلباسی است که با فتاوای خود مطابق کرده است و در سال 1285 چاپ شده است.
2 ِ .ترجمه رساله نجاة العباد صاحب جواهر که چاپ شده است.
3.شرح شرایع محقق حلی.
4.طبقات الرواة.
5.پاسخ تهرانی به داماد.
صاحب اعیان الشیعه مینویسد: »او حواشی و تعلیقات و رسالهها و نوشتههایی در رجال داشته است».
صاحب ذریعه نیز میگوید: «از تألیفات اوست: نخبه و ترجمه نجاة العباد و طبقات» و میافزاید: «و له حواشی و تعلیقات و رسائل
کثیر غیر ذلک».
سیدحسن صدر میگوید: وی با شیخ هادی طهرانی صاحب محجةالعلماء خویشاوندی داشت. از پدرش اطلاعی در دست نیست، اما از برادرش شیخ محمد در مآثر وآثار و اعلام الشیعه فقط صرف اینکه یکی از علما بوده، یاد شده است. اما حاجی نوری در دارالسلام به مناسبت مطلبی که میخواست از اونقل کند، میگوید: «حدیث کرد مرا برادر امجد و ارشد شیخ العراقین الثقة النقة الشیخ محمد وفقه الله». از این عبارت هم بزرگواری او وهم اینکه تا حدود سال 1290 ق که تاریخ تألیف دارالسلام است، زنده بوده است، روشن میشود.
واعظ کجوری نیز در روح و ریحان مینویسد:از وقتی که مدرسه و مسجد را (طهران) بنا فرمودند، تولیت و رسیدگی به امور الزمه را با امامت مستقله به برادر بزرگوار خودجناب مستطاب عالم فاضل و مدقق کامل ملاذ االیتام وّ الارمله الاعز الامجد الاخ المواسی لاخیه المؤ ید الاسعد الشیخ محمد زاد الله فضله وکثر فی علماء الفرقه الناجیية مثله،تفو یض و وا گذار فرمودند.
از این عبارت معلوم میشود در سال تألیف روح و ر یحان (1295 ق بهبعد) ایشان در قید حیات بوده است.
مرحوم شیخ العراقین، دو دختر و پنج پسر داشت. همه یا سه نفر از پسران او اهل علم و مورد توجه بودهاند و پسر بزرگ او شیخ علی صاحب منظومه معراج المحبه میباشد که محدث قمی گاهی از اشعار این منظومه در منتهی االمال و نفس المهموم نقل کرده است.
عالمه طهرانی مینویسد: «شیخ علی و برادرش شیخ مهدی در سال 1288 ق کتابخانه پدر را وقف کردهاند» شاید مقصود این است
که وقف از ناحیه پدر را عملی کردهاند؛ و نام بقیه برادران به ترتیبشیخ احمد و شیخ شر یف و شیخ عیسی است. علامه طهرانی دو
پسر از فرزندان شیخ مهدی را به نامهای محمدباقر متولد 1301 ق و محمدهادی، متولد 1310 ق را یاد کرده است.
-----------------------------------
شیخ العراقین و کتاب اسرار الصلاة، مجله آینه پژوهش، سال بیست و دوم، شهریور 1390، صفحه 45
شیخ عبدالحسین، به کمال و کارآمدی احکام و قوانین اسلامی در جامعه بشری ایمان راسخ داشت و معتقد بود که «هرگاه مدار دولت و مملکت داری از روی شریعت مطهره باشد. هیچ فتنه و فساد بر نیاید». بر همین اساس، زمانی که دید «بدعت» باب و بهاء، کیان دین را به خطر افکند، با جدیت تام به مبارزه برخاست. قدیمترین اقدام او در این راه ممانعت از ملاقات باب و مریدانش با محمدشاه قاجار (پدر ناصرالدین شاه) بود که فرصتی تاریخی برای اظهار وجود و تبلیغ را از آنان گرفت. کنت دوگوبینو، وزیر مختار فرانسه در ایران مینویسد: «حاجی شیخ عبدالحسین که مردی فقیه و مجتهد و متدین و متقی است، فراست و قضاوتهای بیطرفانهاش موجب اعتماد همه کس شده و طرف احترام عموم است، به شاه و وزیر و بزرگان مملکت گفته بود: آیا در نظر دارید که به جای مذهب کنونی، مذهب جدیدی که هنوز نمیشناسید برقرار نمایید؟ ».
روشن است که برای فقیه تیزبینی چون شیخ العراقین، بطلان دعاوی باب ـ با توجه به شواهد و دلایل گوناگون، از آن جمله: توبة صریح خود «باب« بر فراز منبر شیراز، و وجود اغلاط پیش افتاده ادبی در الواح صادره از وی ـ کاملاً واضح بود و آمدن باب و جمعی از مریدانش به پایتخت به عنوان ملاقات با سلطان، بیشتر فرصتی برای ابراز وجود و تبلیغات مسلکی بود. خاصه آنکه، احساس میشد که دستهای مشکوکی از درون حکومت (نظیر منوچهر خان معتمدالدوله حاکم اصفهان) با اغراض ی در پی تقویت فتنه، و ماهی گرفتن از آب گل آلودند. لذا هوشمندانه مانع اجرای این سناریوی خطرناک گردید.
تهرانی در زمان تبعید بهاء به عراق، و تجمع بابیان در آن سامان، در عراق میزیست و شاهد فعالیتهای سوء آنان بود. منابع بهائی تصریح دارند که بابیان مهاجر، شبها به یدن کفش و کلاه و پـول و پـوشـاک زوار شیعه در اماکن مقدسه میپرداختند و به اعتراف خود حسینعلی بهاء: «در اموال ناس مِن غیر اذنٍ تصرف مینمودند و نهب و غـارت و سـفـک دمـاء را از اعـمـال حـسـنـه میشمردند». علاوه، بین خود بابیها نیز بازار آشوبگری و آدمکشی رونق داشت و به قول خواهر بهاء (عزیه خانم) بهاء نیز در این فجایع بیدخالت نبود.
اقدامات شیخ العراقین کینه شدید سران مسلک باب و بهاء، را بر ضد وی بر انگیخته است. حسینعلی بهاء در لوحی که به نام شیخ صادر کرده سخت به وی تاخته و او را «غافل مرتاب» و عنصری «مکار» میخواند و شوقی افندی (نتیجه دختری بهاء، و جانشین عباس افندی) نیز در فحشنامهای که با عنوان «لوح قرن» از خود بهجا نهاده، کراراً شیخ را با الفاظی چون «شیخ خبیث» و «مردود دارین و مبغوض ثقلین» مورد هتک و شتم قرار داده است.
مسجد دو وقف نامه به تاریخهای ۱۲۷۶ ق و ۱۳۲۵ ق دارد.
وقف نامه مورخ ۱۲۷۶ ق اشاره دارد به اینکه ۱۳ باب دکان واقع در راسته بازار جدید دارالخلافه تهران را، امیرنظام در زمان خود بنا کرده و گفته بود تا در سهم والدهاش مقرر شود. امیر وصیت کرد که درآمدهای دکانهای مادرش نیز به صورت مصالحه نامه به شیخ عبدالحسین تهرانی انتقال یابد. شیخ عبدالحسین نیز آنها را به همه شیعیان وقف کرد تا ثواب آن به روح مادر امیرنظام برسد.
در دوران قاجار و اوایل دوران رضاخان اداره مسجد و مدرسه یکی بود اما در اواخر دوره رضاخان از هم جدا شد و فعالیت شان مستقل است. در حال حاضر مسجد تحت نظر اداره اوقاف و به وسیله عدهای از هیئت امنای آن اداره میشود و مدرسه علمیه تحت نظر مشترک اوقاف و مرکز مدیریت حوزه علمیه تهران اداره میشود. نزدیک به 110 طلبه در شیخ عبدالحسین درس میخوانند که بین 15 تا 20 نفر در هر پایه هستند.
منبع: دانشنامة بزرگ اسلامی، فهرس التراث، مساجد بازار تهران در نهضت امام خمینی، گلشن ابرار، کتاب اول.
مسجد شیخ عبدالحسین تهرانی و حوالی آن، بر اساس آماری که در دوره ناصری از تهران گرفته شده به شخصی به نام نایب رجبعلی سپرده شده بود. اداره مدرسه از متولیان این مسجد و مدرسه، مرحوم احتشام الشریعه و از متولیان مدرسه، مرحوم شیخ عباسعلی اسلامی و مرحوم محسنی بودند. هم اکنون سیدباقر خسروشاهی متولی امور مدرسه است. در دهه های پیشین افرادی همچون اسکویی، اتفاق ها (حاج فرج آقا، حاج عبدالکریم و حاج کریم)، حاج آقا بزرگ ناظم تبریزی، حاج عباسعلی بازرگان، حاج محمد آقا سرابچی، حاج حسین شایسته، رفیع زاده، حاج علی قناد، حاج محمدحسن خاله اوغلی، حاج سیداحمد زعفران چی و فتوت ها، امور مسجد را اداره می کردند. در حال حاضر مسجد تحت نظر اداره اوقاف و به وسیله عده ای از هیئت امنای آن اداره می شود.
البته در دوران قاجار و اوایل دوران رضاخان اداره مسجد و مدرسه یکی بود، اما در اواخر دوره رضاخان از هم جدا شد و فعالیت شان مستقل است. این مسجد دو وقف نامه به تاریخ های ۱۲۷۶ ق و ۱۳۲۵ ق دارد. وقف نامه مورخ ۱۲۷۶ ق اشاره دارد به اینکه ۱۳ باب دکان واقع در راسته بازار جدید دارالخلافه تهران را، امیرنظام در زمان خود بنا کرده و گفته بود تا در سهم والده اش مقرر شود. امیر وصیت کرد که درآمدهای دکان های مادرش نیز به صورت مصالحه نامه به شیخ عبدالحسین تهرانی انتقال یابد. شیخ عبدالحسین نیز آنها را به همه شیعیان وقف کرد تا ثواب آن به روح مادر امیرنظام برسد. واعظان، مدرسان و امامان جماعت از جمله واعظان این مسجد می توان به سیدجمال واعظ اصفهانی اشاره کرد که معمولا در ماه های صفر و محرم وعظ می کرد. از آنجا که منزل سیدجمال واعظ نزدیک مسجد بود لذا این مسجد در واقع مرکز عملیات سید و محل اصلی نطق و موعظه او شده بود. از دیگر واعظان این مسجد سیدعلی یزدی بود. برخلاف سیدجمال واعظ، وی با مشروطیت و مشروطه طلبی میانه خوبی نداشت و در سخنرانی هایش از آن بد می گفت. از مدرسان پیشین این مسجد مرحوم حاج میرزا مهدی انگجی و مرحوم شهرستانی بودند. همچنین اسدالله بادامچیان از اعضای هیئت مؤتلفه اسلامی در دوران نهضت امام از مدرسان ادبیات عرب این مدرسه بود.
-----------------
منبع: ایرانم زیباست
حجت الاسلام و المسلمین مصطفی میرلوحی، دبیر علمی کنگره ملی شیخ عبدالحسین تهرانی در شورای علمی کنگره ملی شیخ عبدالحسین تهرانی که در دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد، گفت: شیخ عبدالحسین تهرانی از علمای جهادی سطح اول تاریخ اسلام و ایران است که همین موضوع از انگیزه های اصلی برپایی کنگره ملی شیخ عبدالحسین تهرانی جهت شناساندن بهتر شخصیت و منش زندگانی این عالم بزرگوار به نسل جوان بوده است.
وی ادامه داد: شیخ عبدالحسین تهرانی، جایگاه و ویژگی های بارز و منحصر به فردی در میان علما دارد اما در وهله نخست، واقف بودن شیخ عبدالحسین تهرانی از اهمیت بیشتری برخوردار است که باید اهتمام بیشتری نسبت به معرفی این بخش از زندگی ایشان شود.
وی گفت: مبارزه با افکار انحرافی زمان خود، بازسازی عتبات عالیات و وصی بودن امیرکبیر از دیگر خصوصیات بارز شخصیت شیخ عبدالحسین تهرانی بوده است که نقشه راهبردی کنگره بر اساس معرفی و شناساندن تمامی ویژگی های بارز شیخ عبدالحسین تهرانی بنا شده است.
این بنا در محله بازار، کوی پاچنار، نزدیک امامزاده زید واقع گردید و از آثار اوایل سلطنت ناصرالدین شاه است که از محل ثلث اموال میرزاتقی خان امیرکبیر، به تصدی شیخ عبدالحسین تهرانی (شیخ العراقین) در محل باغ قدیمی پاچنار ساخته شده است.
مدرسه شیخ عبدالحسین با فاصله ای در غرب مسجد، با صحن چهار ایوانه و سردر مزین کاشیکاری قرار گرفته و تا چندی پیش، حیاطی آن دو را به همدیگر پیوند می داده که امروزه این حیاط به بنای تجاری تبدیل شده است.
این بنا در دوره اخیر تعمیر و مرمت شده و به شماره 413 به ثبت تاریخی رسیده است. مدرسه شیخ عبدالحسین مربوط به سدهٔ ۱۳ ه. ق. است و در تهران، خیابان خیام، بازار پاچنار واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۱ بهمن ۱۳۳۴ با شمارهٔ ثبت ۴۱۳ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
مدرسه شیخ عبدالحسین در دوره ناصرالدین شاه و به وسیله شخصی به نام شیخ عبدالحسین تهرانی، مشهور به شیخ العراقین و از ثلث اموال امیرکبیر در بازار تهران ساخته شد. ساخت این مجموعه، ۱۵ سال به طول انجامید و در ۱۲۷۰ ش ساخت این دو مکان به پایان رسید و نام سازنده آن روی آن دو مکان گذاشته شد. حال، این سؤال پیش می آید که چرا این مدرسه و مسجد به نام امیرکبیر نام گذاری نشد؟
1.رساله عملیه. نخبه حاجی کلباسی است که با فتاوای خود مطابق کرده است و در سال 1285 چاپ شده است.
2 ِ .ترجمه رساله نجاة العباد صاحب جواهر که چاپ شده است.
3.شرح شرایع محقق حلی.
4.طبقات الرواة.
5.پاسخ تهرانی به داماد.
صاحب اعیان الشیعه مینویسد: »او حواشی و تعلیقات و رسالهها و نوشتههایی در رجال داشته است».
صاحب ذریعه نیز میگوید: «از تألیفات اوست: نخبه و ترجمه نجاة العباد و طبقات» و میافزاید: «و له حواشی و تعلیقات و رسائل
کثیر غیر ذلک».
-----------------
منبع: شیخ العراقین و کتاب اسرار الصلاة، مجله آینه پژوهش، سال بیست و دوم، شهریور 1390، ص43.
سیدحسن صدر میگوید: وی با شیخ هادی طهرانی صاحب محجةالعلماء خویشاوندی داشت. از پدرش اطلاعی در دست نیست، اما از برادرش شیخ محمد در مآثر وآثار و اعلام الشیعه فقط صرف اینکه یکی از علما بوده، یاد شده است. اما حاجی نوری در دارالسلام به مناسبت مطلبی که میخواست از اونقل کند، میگوید: «حدیث کرد مرا برادر امجد و ارشد شیخ العراقین الثقة النقة الشیخ محمد وفقه الله». از این عبارت هم بزرگواری او وهم اینکه تا حدود سال 1290 ق که تاریخ تألیف دارالسلام است، زنده بوده است، روشن میشود.
واعظ کجوری نیز در روح و ریحان مینویسد:از وقتی که مدرسه و مسجد را (طهران) بنا فرمودند، تولیت و رسیدگی به امور الزمه را با امامت مستقله به برادر بزرگوار خودجناب مستطاب عالم فاضل و مدقق کامل ملاذ االیتام وّ الارمله الاعز الامجد الاخ المواسی لاخیه المؤ ید الاسعد الشیخ محمد زاد الله فضله وکثر فی علماء الفرقه الناجیية مثله،تفو یض و وا گذار فرمودند.
از این عبارت معلوم میشود در سال تألیف روح و ر یحان (1295 ق بهبعد) ایشان در قید حیات بوده است.
مرحوم شیخ العراقین، دو دختر و پنج پسر داشت. همه یا سه نفر از پسران او اهل علم و مورد توجه بودهاند و پسر بزرگ او شیخ علی صاحب منظومه معراج المحبه میباشد که محدث قمی گاهی از اشعار این منظومه در منتهی االمال و نفس المهموم نقل کرده است.
عالمه طهرانی مینویسد: «شیخ علی و برادرش شیخ مهدی در سال 1288 ق کتابخانه پدر را وقف کردهاند» شاید مقصود این است
که وقف از ناحیه پدر را عملی کردهاند؛ و نام بقیه برادران به ترتیبشیخ احمد و شیخ شر یف و شیخ عیسی است. علامه طهرانی دو
پسر از فرزندان شیخ مهدی را به نامهای محمدباقر متولد 1301 ق و محمدهادی، متولد 1310 ق را یاد کرده است.
-----------------
منبع: شیخ العراقین و کتاب اسرار الصلاة، مجله آینه پژوهش، سال بیست و دوم، شهریور 1390، صفحه 45
شیخ عبدالحسین، به کمال و کارآمدی احکام و قوانین اسلامی در جامعه بشری ایمان راسخ داشت و معتقد بود که «هرگاه مدار دولت و مملکت داری از روی شریعت مطهره باشد. هیچ فتنه و فساد بر نیاید». بر همین اساس، زمانی که دید «بدعت» باب و بهاء، کیان دین را به خطر افکند، با جدیت تام به مبارزه برخاست. قدیمترین اقدام او در این راه ممانعت از ملاقات باب و مریدانش با محمدشاه قاجار (پدر ناصرالدین شاه) بود که فرصتی تاریخی برای اظهار وجود و تبلیغ را از آنان گرفت. کنت دوگوبینو، وزیر مختار فرانسه در ایران مینویسد: «حاجی شیخ عبدالحسین که مردی فقیه و مجتهد و متدین و متقی است، فراست و قضاوتهای بیطرفانهاش موجب اعتماد همه کس شده و طرف احترام عموم است، به شاه و وزیر و بزرگان مملکت گفته بود: آیا در نظر دارید که به جای مذهب کنونی، مذهب جدیدی که هنوز نمیشناسید برقرار نمایید؟ ».
روشن است که برای فقیه تیزبینی چون شیخ العراقین، بطلان دعاوی باب ـ با توجه به شواهد و دلایل گوناگون، از آن جمله: توبة صریح خود «باب« بر فراز منبر شیراز، و وجود اغلاط پیش افتاده ادبی در الواح صادره از وی ـ کاملاً واضح بود و آمدن باب و جمعی از مریدانش به پایتخت به عنوان ملاقات با سلطان، بیشتر فرصتی برای ابراز وجود و تبلیغات مسلکی بود. خاصه آنکه، احساس میشد که دستهای مشکوکی از درون حکومت (نظیر منوچهر خان معتمدالدوله حاکم اصفهان) با اغراض ی در پی تقویت فتنه، و ماهی گرفتن از آب گل آلودند. لذا هوشمندانه مانع اجرای این سناریوی خطرناک گردید.
تهرانی در زمان تبعید بهاء به عراق، و تجمع بابیان در آن سامان، در عراق میزیست و شاهد فعالیتهای سوء آنان بود. منابع بهائی تصریح دارند که بابیان مهاجر، شبها به یدن کفش و کلاه و پـول و پـوشـاک زوار شیعه در اماکن مقدسه میپرداختند و به اعتراف خود حسینعلی بهاء: «در اموال ناس مِن غیر اذنٍ تصرف مینمودند و نهب و غـارت و سـفـک دمـاء را از اعـمـال حـسـنـه میشمردند». علاوه، بین خود بابیها نیز بازار آشوبگری و آدمکشی رونق داشت و به قول خواهر بهاء (عزیه خانم) بهاء نیز در این فجایع بیدخالت نبود.
اقدامات شیخ العراقین کینه شدید سران مسلک باب و بهاء، را بر ضد وی بر انگیخته است. حسینعلی بهاء در لوحی که به نام شیخ صادر کرده سخت به وی تاخته و او را «غافل مرتاب» و عنصری «مکار» میخواند و شوقی افندی (نتیجه دختری بهاء، و جانشین عباس افندی) نیز در فحشنامهای که با عنوان «لوح قرن» از خود بهجا نهاده، کراراً شیخ را با الفاظی چون «شیخ خبیث» و «مردود دارین و مبغوض ثقلین» مورد هتک و شتم قرار داده است.
-----------------
منبع: دانشنامه اسلامی
مسجد دو وقف نامه به تاریخهای ۱۲۷۶ ق و ۱۳۲۵ ق دارد.
وقف نامه مورخ ۱۲۷۶ ق اشاره دارد به اینکه ۱۳ باب دکان واقع در راسته بازار جدید دارالخلافه تهران را، امیرنظام در زمان خود بنا کرده و گفته بود تا در سهم والدهاش مقرر شود. امیر وصیت کرد که درآمدهای دکانهای مادرش نیز به صورت مصالحه نامه به شیخ عبدالحسین تهرانی انتقال یابد. شیخ عبدالحسین نیز آنها را به همه شیعیان وقف کرد تا ثواب آن به روح مادر امیرنظام برسد.
در دوران قاجار و اوایل دوران رضاخان اداره مسجد و مدرسه یکی بود اما در اواخر دوره رضاخان از هم جدا شد و فعالیت شان مستقل است. در حال حاضر مسجد تحت نظر اداره اوقاف و به وسیله عدهای از هیئت امنای آن اداره میشود و مدرسه علمیه تحت نظر مشترک اوقاف و مرکز مدیریت حوزه علمیه تهران اداره میشود. نزدیک به 110 طلبه در شیخ عبدالحسین درس میخوانند که بین 15 تا 20 نفر در هر پایه هستند.
-----------------
منبع: دانشنامة بزرگ اسلامی، فهرس التراث، مساجد بازار تهران در نهضت امام خمینی، گلشن ابرار، کتاب اول.
-----------------
خواب دیدم عتباتم دلم ازعشق پر است
من چو دریا شده ام ساحلم از عشق پر است
خواب دیدم تو در آن معرکه سرمست غیور
سر بلند آمده ای، قامت سبزت پر نور
سر بر آوردم از این زاویه تنگ به موج
آتشی بود در آن سینه نهان، اندر اوج
آتشی بود که می سوخت دل زارم را
گرم می کرد دمی فرصت دیدارم را
گفت شیخ: آمده ام تشنه امید حسین!
عبد درگاه توام حضرت خورشید حسین
شیخ می گفت و کلامش دم عیسایی داشت
نفسش زمزمه روح مسیحایی داشت
قاسم رفیعا
عضدالملك از صاحبمنصبان قاجار از اين فقيه بزرگوار چنين ياد كرده است:
شيخالمشايخ العظام، العلامة الخبير والنحرير البصير، محقق الدقايق و مدقق الحقايق، تاجالعلماء الاعلام، رواج المله والاسلام، سالك مدارج حكمت و صاعد معارج معرفت، خليل نار سلامت، كليم نور سعادت، پيكر فضل است؛ اصل اصول است و نسل حكم و خلاصۀ خود و نخبه ادب. از آن روز كه در عتبات عاليات توطن و تمكن نموده، همواره گلبن ايران از اثر پرتو عنايتش خرم و پيوسته گلستان شرايع اسلام از رشحات سحاب مكرمتش غيرت ارم.
-----------------
مسجد شیخ عبدالحسین تهرانی و حوالی آن، بر اساس آماری که در دوره ناصری از تهران گرفته شده به شخصی به نام نایب رجبعلی سپرده شده بود. اداره مدرسه از متولیان این مسجد و مدرسه، مرحوم احتشام الشریعه و از متولیان مدرسه، مرحوم شیخ عباسعلی اسلامی و مرحوم محسنی بودند. هم اکنون سیدباقر خسروشاهی متولی امور مدرسه است. در دهه های پیشین افرادی همچون اسکویی، اتفاق ها (حاج فرج آقا، حاج عبدالکریم و حاج کریم)، حاج آقا بزرگ ناظم تبریزی، حاج عباسعلی بازرگان، حاج محمد آقا سرابچی، حاج حسین شایسته، رفیع زاده، حاج علی قناد، حاج محمدحسن خاله اوغلی، حاج سیداحمد زعفران چی و فتوت ها، امور مسجد را اداره می کردند. در حال حاضر مسجد تحت نظر اداره اوقاف و به وسیله عده ای از هیئت امنای آن اداره می شود.
البته در دوران قاجار و اوایل دوران رضاخان اداره مسجد و مدرسه یکی بود، اما در اواخر دوره رضاخان از هم جدا شد و فعالیت شان مستقل است. این مسجد دو وقف نامه به تاریخ های ۱۲۷۶ ق و ۱۳۲۵ ق دارد. وقف نامه مورخ ۱۲۷۶ ق اشاره دارد به اینکه ۱۳ باب دکان واقع در راسته بازار جدید دارالخلافه تهران را، امیرنظام در زمان خود بنا کرده و گفته بود تا در سهم والده اش مقرر شود. امیر وصیت کرد که درآمدهای دکان های مادرش نیز به صورت مصالحه نامه به شیخ عبدالحسین تهرانی انتقال یابد. شیخ عبدالحسین نیز آنها را به همه شیعیان وقف کرد تا ثواب آن به روح مادر امیرنظام برسد. واعظان، مدرسان و امامان جماعت از جمله واعظان این مسجد می توان به سیدجمال واعظ اصفهانی اشاره کرد که معمولا در ماه های صفر و محرم وعظ می کرد. از آنجا که منزل سیدجمال واعظ نزدیک مسجد بود لذا این مسجد در واقع مرکز عملیات سید و محل اصلی نطق و موعظه او شده بود. از دیگر واعظان این مسجد سیدعلی یزدی بود. برخلاف سیدجمال واعظ، وی با مشروطیت و مشروطه طلبی میانه خوبی نداشت و در سخنرانی هایش از آن بد می گفت. از مدرسان پیشین این مسجد مرحوم حاج میرزا مهدی انگجی و مرحوم شهرستانی بودند. همچنین اسدالله بادامچیان از اعضای هیئت مؤتلفه اسلامی در دوران نهضت امام از مدرسان ادبیات عرب این مدرسه بود.
-----------------
منبع: ایرانم زیباست
معرفی کتاب مختصر مصباح النجاة فی اسرار الصلاة و سر الاستغفار بین السجدتین
مولف: عبدالحسین تهرانی
تلخیص: رضا استادی
ناشر کتاب: کتاب جمکران
نوع جلد: جلد سخت
قطع: وزیری
سال نشر: 1390
شمارگان: 2000
چاپ جاری: 1
تعداد صفحات: 184
فصل 38 را به حقیقت توبه و استغفار اختصاص داده و به آیات و روایاتی در این باره اشاره نموده است.
شش فصل آخر کتاب را از موضوع اصلی که همان سرّ استغفار بین السجدتین باشد بحث کرده است.
نکته: همانطور که در پست قبل بیان شد، مقاله ای نیز توسط تلخیص کننده کتاب نوشته شده که اثبات میکند نویسنده این کتاب با مشابهت اسمی ولی شخصی غیر از شیخ العراقین باید باشد. اما برای مطالعه کتاب، میتوانید به سایت کتاب فردا یا کتابیهای معتبر مراجعه نمایید.
از جمله آثار ماندگار آیت الله شیخ عبدالحسین تهرانی، که برکاتش تا امروز هم شامل حال مردم شده است، مسجد و مدرسه موقوفه ایشان است. طی نوشتههای گذشته توضیح داده شد که ملک اصلی مسجد متعلق به مادر امیرنظام بود که از طرف امیر نظام به شیخ عبدالحسین اهدا شد. ایشان نیز با هدف بهره مندی مردم، تمام آن را وقف نمودند. این ملک در زمان قاجار بصورت اداره ی مشترک مدرسه و مسجد نگهداری میشد ولی امروزه این دو جدا از هم اداره میشوند.
وقف سنت حسنه ای است که از گذشته در تاریخ بشر وجود داشته و اسلام، با هدفمند و روشن ساختن مسیر آن، به طور مؤثرتری بر آن تأکید کرده است. از جمله کارکردهای مهم وقف، در ایجاد و حفظ بناهای تاریخی و مذهبی بوده که نقش مهمی در ماندگاری و انتقال مفاهیم آثار گذشتگان تا کنون داشته است.
در قرآن آیاتی به سنت حسنه وقف اشاره دارند که از جمله به آیه زیر میتوان اشاره کرد:
«لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون»(آل عمران/ 92)
[هرگز به مقام بر و نیکی نخواهید رسید مگر این که از آنچه که دوست دارید، انفاق کنید.]
بدون شک برای انفاق،راههای گوناگونی وجود دارد که وقف یکی از مهم ترین مصادیق آن می باشد. در ضمن نیل به مقام ابرار ومقربین نیازمند انفاق از چیزهایی است که محبوب انسان است و معمولا دل کندن از آنها کاری بس دشوار به نظر می رسد به ویژه در وقف که موقوفه از ملکیت واقف خارج شده و به مالک حقیقی یعنی خداوند متعال واگذار می گردد.
ائمه نیز به این سنت توجه ویژهای داشتند و در تاریخ، از موقوفات و توصیه ایشان وقف، حکایات بسیاری وجود دارد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در غابه(جایی نزدیک مدینه در راه شام) وقتی کنار چاه هم رسید، مسلمانان گفتند: ای رسول خدا آیا این چاه را مصادره نمی کنید؟ فرمود: خیر، ولی یک نفر این چاه را بخرد و بهای آن صدقه داده شود. طلحه بن عبیدالله آن را و وقف کرد.(المغازی / ج1/ ص547)
وقف به لحاظ مصالح عمومی گوناگون و متنوعی که از دیرباز تا کنون بر آن استوار بوده که میتوان رایجترین آن را تعلیم و تربیت رایگان و احداث مدارس و تهیه امکانات تحصیلی دانست.
بناهای عام المنفعه ای همچون کاروانسراها، حسینهها، تکایا، و درمانگاهها، قناتها، احداث، مرمت، و جفظ شده اند که وجود موقوفاتی مهم بر بناهای مذهبی مثل مساجد و مدارس علمیه و . خود گواهی صادق بر این مدعاست.
وقف که در آن اصل مال میماند و منافع و عواید آن در امور عامل المنفعه مصرف میشود کار نیکی است که تا به حال توانسته است در ساماندهی و پابرجایی بناهای با ارزش تاریخی و به موازات آن جامعه و زندگی فردی و اجتماعی، نقش فراوانی داشته باشد.
-----------------
میرزا محمد همدانی كاظمینى، معروف به امام الحرمین و یكی از شاگردان شیخ، تاریخ فوت استاد خود را چنین به نظم آورده است:
منذ (عبدالحسین ) مولی البریا
فاض من ربه علیه النور
طار شوقاً الی البنان سریعـــاً
و دعاء الیه أرخ «غفور»
كه كلمه «غفور» مادّۀ تاريخ وفات اوست و مساوى ١٢٨۶ قمرى است.
میرزا محمدبن عبدالوهاب بن داوود همدانی کاظمی معروف به امام الحرمین، در سال 1302 ه.ق متولد شد. وی از عالمان شیعی، فقیه، ادیب، لغوی و نحوی و شاعر بزرگی بود. دارای حافظه قوی و خطی نیکو بود. در کاظمین ادبیات را آموخت و و در علوم مختلف کامل شد. همچنین در کاظمین به قضاوت منصوب شد و از جانب ناصرالدین شاه ملقب به امام الحرمین گردید. هرچند به روایت آقابزرگ تهرانی سلطان روم این لقب را به وی داده است. شعر عربی، عصمت الاذهان فی علم المیزان، منظومه ای در منطق، غنیمة السفر در شرح حال شیخ جعفر شوشتری از آثار اوست.
-----------------
منبع: اعلام الشیعهًْ، ج2، ص714؛ ریحانهًْ الادب، چ1، 1327، ج2، ص401.
شيخالعراقين، قريحه شعر و ذوقى ادبى داشت و در ادبيات فارسى و عربى توانايىهاى لازم را بهدست آورده بود و در مواقعى اشعارى مىسرود. معمولاً سرودههاى او در خدمت اخلاق، حكمت، نصايح و وصف فضايل اهلبيت بوده است. در نوشتههاى علمى خود نيز از اين ذوق شعرى بهره مىبرده است؛ چنانكه در اول كتاب «مصباح النجاة» گفته است:
حمد ايزد واجب آمد از نخست
صفحه هستى ز رنگ ريب شست
در سال ١٢٧۴ قمرى شعرى سروده كه ابياتى از آن چنين است:
اى خداوند هفت سياره
نيست ما را به جز گنه، چاره
شكنم توبه كردمى صدباره
عفو فرماييم دوصد باره
-----------------
الذريعه، ج٢١، ص١٢٢؛ تراجم الرجال، ج٢، ص ٢۵.
در جستجوهای انجام شده سندی خطی از وصیتنامه شبخ عبدالحسین تهرانی یافت شد که مربوط به پایگاه اسناد ملی است و دسترسی به آن برای همه امکان پذیر نیست.
اما در گنجینه اسناد، متن و تصویر وصیت نامه ای مربوط به ایشان درج شده که بخط شکسته نستعلیق املا شده است. این وصیتنامه در بیستم رمضان ۱۲۸۶ نوشته شده.
از نکات مهم این وصیتنامه، تذکر به غفلت زدایی انسان از مرگ است:
بر عالم خبیر و هردانای با تدبیر که دیده بصیرتش بکحل الجواهر ایمان و ایقان مکحول گشته پوشیده و مخفی نخواهد بود که دار فانی سرای اقامت جاودانی نبوده و هر فردی از افراد بشر که از کتم عدم پا به عرصه وجود نهاده لاعلاج شربت ناگوار مرگ نوشیده و لباس مصیبت ممات را پوشیده و قامت قابلیتش از تندباد اجل به خاک هلاک افتاده چنانکه خلاق عالم به پیغمبر مکرم خود خبر داد که انک میت و انهم میتون و در جای دیگر در کلام مجید خود فرموده کل نفس ذائقه الموت، بنابراین شخص عاقل کامل باید در تدبیر امور سفر آخرت خود باشد و اسباب سفر و توشه و زاد و راحله خود را معین نماید و اسباب این سفر جز اعمال حسنه و وصیت به اعمال خبر نخواهد بود.
در ادامه وصیتنامه، نسبت به ثلث اموال، کتب، فرزندان و مدرسه مسجد ساخته شده، امور عتبات و طلاب سفارش می شود.
- تخصیص هزینه برای ازدواج سه فرزند شیخ، تعیین وصی برای حفظ اموال فرزندان صغیر، قرار دادن کتب -از بخش ثلث اموال- در اختیار طلاب برای استفاده،اختصاص هزینه ای از ثلث اموال برای بجا آوردن حج استیجاری توسط شخصی مومن، تعیین وصی برای نظارت بر امور عتبات که تا زمان حیات،شیخ مسولیت ساخت و ساز آن را داشت، از مفاد وصیت نامه ایشان است.
متن این وصیتنامه منسوب به شیخ عبدالحسین تهرانی، در ادامه آمده است.
شيخ عبدالحسين تهرانى در زمرۀ ابرارى بود كه با ذكر، عبادت، نيايش و نوافل، زهد و سادهزيستى، از عباد صالح خداوند گشته بود. به دليل همين وارستگى و روى آوردن به قناعت و اكتفا به امكاناتى اندك، چنان اقتدارى معنوى به دست آورده بود كه از اين موضع، به ترويج معروف و جلوگيرى از منكرات اهتمام مىورزيد و در اين راستا از كارگزاران ستمگر قاجار هراسى نداشت و با صراحت، موارد تخلف و انحراف و فساد را تذكر مىداد و اين ويژگى ضمن اينكه موجب محبوبيت اجتماعى براى ايشان شده بود، باعث گرديد نهتنها او از حشمت كاذب پادشاهان هراسى به دل راه ندهد، بلكه سلاطين وقت، اميران و حاكمان بلاد از صولت او بيمناك بودند.(1)
شيخ با وجودى كه مىتوانست از برخى امكانات رفاهى برخوردار گردد و نيز افرادى بودند كه از اعماق وجود حاضر بودند تمام نيازهاى او را برآورده كنند، ولى زندگى بسيار ساده و زيستن در خانهاى محقر را بر اين وضع ترجيح داد. حاج شيخ نصرالله، برادر شيخ نقل كرده است:
شنيدم كه چون شيخ عبدالحسين از عتبات عاليات، بعد از تحصيل علوم دينى به تهران آمد، به درجهاى گرفتار ضيق معاش بود كه يك اتاق مستطيل شكل واقع در طبقه فوقانى از خانه گذر بينالحرمين اجاره كرده و نيم از آن را پرده كشيد و همسر خود را پشت پرده منزل جاى داد و ما بقى اتاق را حصيرى گسترانيد كه خود در آن مىنشست . به جز چند كتاب، شىء ديگرى كه ارزشى داشته باشد، در آنجا ديده نمىشد. به تدريج با افزايش هزينههاى زندگى، مبالغى به اهالى بازار اعم از بقال، عطار و امثال آنها مقروض گرديد و راه ديگرى براى تأمين هزينههاى معاش او وجود نداشت.(2)
البته بعدها به لطف علاقهمندان و توجه ويژه اميركبير، گشايشى در زندگى شيخ بهوجود آمد و او در گذر مسجد جامع داراى خانهاى مناسب شد.(3)
با وجود اين مشكلات و روبهرو شدن با انواع تنگدستىها و محروميت از كمترين امكانات در ضمن تحصيلات، در پيشرفت علمى و فكرى او خللى به وجود نيامد و او از تلاش و جدّيت در فراگيرى علوم اسلامى باز نماند و در همه حال شكرگزار خداوند بود و اينگونه تنگناها را آزمون الهى مىدانست و با جان و دل پذيراى روزهاى سخت و دردآور بود و اين مقطع از دوره سازندگى و رشد را با تمام تلخىها سپرى كرد؛ ايامى كه به حق مشقتزا و طاقتفرسا بود.
-----------------
1. الكرام البرره، ج ٢، ص٧١٣.
2. رساله نوادر الامير، به انضمام نامههاى اميركبير، تصحيح و تدوين سيدعلى آلداوود، ص ٣١۴.
3. آمار دارالخلافه، به كوشش منصوره اتحاديه (نظام مافى) و سيروس سعدونديان، ص ١۶٧.
منبع: شيخ العراقين؛ متولى عمران عتبات عاليات عراق، غلامرضا گلى زواره، مجله فرهنگ زیارت مهر ماه سال 1390 شماره 12 و 13
-----------------
مرحوم آیة الله حاج شیخ جعفر کاشف الغطاء که نسب او منتهی می شود به متلک اشتر رضوان الله تعالیه علیه، صاحب کتاب کشف الغطاء که در آن در یکی از مسافرتهایش تألیف کرده و نقل شده که در این سفر کتاب فقهی غیر از قواعد علامه رحمة نزد او نبوده است و این کتاب شریف، خبر از کثرت احاطه آن بزرگوار بر فقه می باشد.
میگویند آن جناب میفرموده که اگر همه کتب فقیه را بشویند من از حفظ از طهارت تا دیات را مینویسم(1).
مرحوم شیخ العراقین شیخ عبدالحسین طهرانی قدس السره شریف، هنگامی که برای تصحیح کتاب کشف الغطاء اقدام نمود، تعدادی از نسخههای این کتاب را جمع آوری کرد، اما در میان آنها نسخه صحیحی نیافت؛ لذا درصدد برآمد بیشتر تفحص کرده شاید نسخه صحیحی پیدا کند. اما هرچه تلاش و جستجو کرد به نسخه صحیح کتاب کشف الغطاء دست نیافت.
شبی در عالم رؤیا مرحوم شیخ اکبر صاحب کشف الغطاء را دید، آن بزرگوار در خواب او را به نسخه صحیح کتاب که به خط شیخ راضی بود، خبر داد و گفت: «این نسخه هم اکنون بر راف حجره شیخ راضی در خانه اوست و کبوترها روی آن آشیانه کردهاند و فرزندان او اطلاع ندارند. شما به آنجا میروی و نسخه را در آنجا خواهییافت.»
شیخ العراقین هنگامی که از خواب بیدار شد، به سوی نجف حرکت کرد و به خانه شیخ راضی آمد و وارد خانه شد و نسخه کتاب را از همان مکان که مرحوم کشف الغطاء در خواب او را راهنمائی کرده بود، پیدا کرد(2).
-----------------
1. فوائد الرضویه: 70.
2. روضات الجنات، 2/202.
منبع: کتاب ارتباط با علم برزخ، علی نظری منفرد.
شيخ عبدالحسين تهرانى در زمرۀ ابرارى بود كه با ذكر، عبادت، نيايش و نوافل، زهد و سادهزيستى، از عباد صالح خداوند گشته بود. به دليل همين وارستگى و روى آوردن به قناعت و اكتفا به امكاناتى اندك، چنان اقتدارى معنوى به دست آورده بود كه از اين موضع، به ترويج معروف و جلوگيرى از منكرات اهتمام مىورزيد و در اين راستا از كارگزاران ستمگر قاجار هراسى نداشت و با صراحت، موارد تخلف و انحراف و فساد را تذكر مىداد و اين ويژگى ضمن اينكه موجب محبوبيت اجتماعى براى ايشان شده بود، باعث گرديد نهتنها او از حشمت كاذب پادشاهان هراسى به دل راه ندهد، بلكه سلاطين وقت، اميران و حاكمان بلاد از صولت او بيمناك بودند.(1)
شيخ با وجودى كه مىتوانست از برخى امكانات رفاهى برخوردار گردد و نيز افرادى بودند كه از اعماق وجود حاضر بودند تمام نيازهاى او را برآورده كنند، ولى زندگى بسيار ساده و زيستن در خانهاى محقر را بر اين وضع ترجيح داد. حاج شيخ نصرالله، برادر شيخ نقل كرده است:
شنيدم كه چون شيخ عبدالحسين از عتبات عاليات، بعد از تحصيل علوم دينى به تهران آمد، به درجهاى گرفتار ضيق معاش بود كه يك اتاق مستطيل شكل واقع در طبقه فوقانى از خانه گذر بينالحرمين اجاره كرده و نيم از آن را پرده كشيد و همسر خود را پشت پرده منزل جاى داد و ما بقى اتاق را حصيرى گسترانيد كه خود در آن مىنشست . به جز چند كتاب، شىء ديگرى كه ارزشى داشته باشد، در آنجا ديده نمىشد. به تدريج با افزايش هزينههاى زندگى، مبالغى به اهالى بازار اعم از بقال، عطار و امثال آنها مقروض گرديد و راه ديگرى براى تأمين هزينههاى معاش او وجود نداشت.(2)
البته بعدها به لطف علاقهمندان و توجه ويژه اميركبير، گشايشى در زندگى شيخ بهوجود آمد و او در گذر مسجد جامع داراى خانهاى مناسب شد.(3)
با وجود اين مشكلات و روبهرو شدن با انواع تنگدستىها و محروميت از كمترين امكانات در ضمن تحصيلات، در پيشرفت علمى و فكرى او خللى به وجود نيامد و او از تلاش و جدّيت در فراگيرى علوم اسلامى باز نماند و در همه حال شكرگزار خداوند بود و اينگونه تنگناها را آزمون الهى مىدانست و با جان و دل پذيراى روزهاى سخت و دردآور بود و اين مقطع از دوره سازندگى و رشد را با تمام تلخىها سپرى كرد؛ ايامى كه به حق مشقتزا و طاقتفرسا بود.
-----------------
1. الكرام البرره، ج ٢، ص٧١٣.
2. رساله نوادر الامير، به انضمام نامههاى اميركبير، تصحيح و تدوين سيدعلى آلداوود، ص ٣١۴.
3. آمار دارالخلافه، به كوشش منصوره اتحاديه (نظام مافى) و سيروس سعدونديان، ص ١۶٧.
منبع: شيخ العراقين؛ متولى عمران عتبات عاليات عراق، غلامرضا گلى زواره، مجله فرهنگ زیارت مهر ماه سال 1390 شماره 12 و 13
حجت الاسلام حامد رضایی نویسنده کتاب شیخ العراقین و از طلاب فاضل رزنی مقیم قم در گفت و گو با اعضای برگزار کننده کنگره شیخ عبدالحسین تهرانی گفت: «ابو احمد شیخ عبدالحسین بن علی تهرانی معروف به شیخ العَراقَین یکی از علمای ربانی و بزرگ قرن سیزدهم است. آنقدر که باید شناخته نشده و حقش به جای آورده نشده است.
وی افزود:طبق تحقیقات گسترده میدانی و کتابخانه ای محرز شد که ایشان اصالتاً اهل روستای نظام آباد رزن از توابع همدان می باشند.
رضایی افزود: این انتساب نه تنها در کتاب تاریخ مفصل همدان، نوسته مرحوم ایت الله صابری در سال 1330 شمسی درج شده، بلکه مؤیداتی نیز دارد که ذکر کردهایم.
وی اضافه نمود: حقیر در سال 1394 از باب «حب الوطن من الایمان» تحقیق مختصری درباره شیخ کردم و متوجه شدم ایشان شخصیت ذی وجوهی هستند که تقریبا به هیچ وجه شخصیتی ایشان آن طور که باید، پرداخته نشده و حتی برخی علما مانند مرحوم حبیب آبادی، نویسنده مکارم الآثار فرمودهاند کاش زندگینامه و سیره ایشان در رساله کاملی جمع آوری شود.
-----------------
تصویر متعلق به یکی از اماکن مذهبی رزن است.
بعد از اختلافات زیادی که بین شیخ عبدالحسین و ناصرالدین شاه بوجود آمد، ناصرالدین شاه برای دورکردن محترمانه شیخ، پیشنهاد سفر به عراق و تعمیر حرم ائمه را به شیخ عبدالحسین داد. ایشان نیز موافقت کردند و در سال 1274 یا 1276 ق. با اموال زیادی که ناصرالدین شاه با ایشان همراه کرده بود، وارد عراق شد.
در عراق، مورد استقبال امرا و حکام شهرهای این ناحیه قرار گرفت. او بلافاصله تعمیر، بازسازی و ساخت اماکن جدید در حرم ائمه اطهار (ع) را در شهرهای مختلف عراق شروع کرد. فعالیت های عبدالحسین تهرانی و آثاری که او در کربلا ایجاد کرد عبارتند از: طلاکاری گنبد امام حسین (ع) که سومین طلاکاری گنبد محسوب می شود، وسعت دادن صحن حرم مطهر از سمت غربی که به شکل فعلی درآمده است و ساخت ایوان بزرگ قبله به طول 36 متر که سرتاسر حرم حسینی را از جانب قبله فرا گرفته است. این ایوان دارای 12 ستون بلند است که از چوب جنگلی ساخته شده اند و سقف ایوان با نقاشی های بدیع و دیوارهای آن با کاشی های قیمتی مزین گردیده است. علاوه بر این موارد، ساخت مسجدی در قسمت بالای سر حضرت که به مسجد ناصری شهرت یافته در همین دوره صورت گرفته است. علاوه بر کربلا، شیخ عبدالحسین، گنبد «عسکریین» در سامرا را تذهیب کرد و ایوان، ستون و سقف آن را تعمیر و کاشیکاری کرد. وی در حرم کاظمین نیز تعمیراتی صورت داده است.
-----------------
-----------------
بعد از اختلافات زیادی که بین شیخ عبدالحسین و ناصرالدین شاه بوجود آمد، ناصرالدین شاه برای دورکردن محترمانه شیخ، پیشنهاد سفر به عراق و تعمیر حرم ائمه را به شیخ عبدالحسین داد. ایشان نیز موافقت کردند و در سال 1274 یا 1276 ق. با اموال زیادی که ناصرالدین شاه با ایشان همراه کرده بود، وارد عراق شد.
در عراق، مورد استقبال امرا و حکام شهرهای این ناحیه قرار گرفت. او بلافاصله تعمیر، بازسازی و ساخت اماکن جدید در حرم ائمه اطهار (ع) را در شهرهای مختلف عراق شروع کرد. فعالیت های عبدالحسین تهرانی و آثاری که او در کربلا ایجاد کرد عبارتند از: طلاکاری گنبد امام حسین (ع) که سومین طلاکاری گنبد محسوب می شود، وسعت دادن صحن حرم مطهر از سمت غربی که به شکل فعلی درآمده است و ساخت ایوان بزرگ قبله به طول 36 متر که سرتاسر حرم حسینی را از جانب قبله فرا گرفته است. این ایوان دارای 12 ستون بلند است که از چوب جنگلی ساخته شده اند و سقف ایوان با نقاشی های بدیع و دیوارهای آن با کاشی های قیمتی مزین گردیده است. علاوه بر این موارد، ساخت مسجدی در قسمت بالای سر حضرت که به مسجد ناصری شهرت یافته در همین دوره صورت گرفته است. علاوه بر کربلا، شیخ عبدالحسین، گنبد «عسکریین» در سامرا را تذهیب کرد و ایوان، ستون و سقف آن را تعمیر و کاشیکاری کرد. وی در حرم کاظمین نیز تعمیراتی صورت داده است.
-----------------
در جستجوهای انجام شده سندی خطی از وصیتنامه شبخ عبدالحسین تهرانی یافت شد که مربوط به پایگاه اسناد ملی است و دسترسی به آن برای همه امکان پذیر نیست.
اما در گنجینه اسناد، متن و تصویر وصیت نامه ای مربوط به ایشان درج شده که بخط شکسته نستعلیق املا شده است. این وصیتنامه در بیستم رمضان ۱۲۸۶ نوشته شده.
از نکات مهم این وصیتنامه، تذکر به غفلت زدایی انسان از مرگ است:
بر عالم خبیر و هردانای با تدبیر که دیده بصیرتش بکحل الجواهر ایمان و ایقان مکحول گشته پوشیده و مخفی نخواهد بود که دار فانی سرای اقامت جاودانی نبوده و هر فردی از افراد بشر که از کتم عدم پا به عرصه وجود نهاده لاعلاج شربت ناگوار مرگ نوشیده و لباس مصیبت ممات را پوشیده و قامت قابلیتش از تندباد اجل به خاک هلاک افتاده چنانکه خلاق عالم به پیغمبر مکرم خود خبر داد که انک میت و انهم میتون و در جای دیگر در کلام مجید خود فرموده کل نفس ذائقه الموت، بنابراین شخص عاقل کامل باید در تدبیر امور سفر آخرت خود باشد و اسباب سفر و توشه و زاد و راحله خود را معین نماید و اسباب این سفر جز اعمال حسنه و وصیت به اعمال خبر نخواهد بود.
در ادامه وصیتنامه، نسبت به ثلث اموال، کتب، فرزندان و مدرسه مسجد ساخته شده، امور عتبات و طلاب سفارش می شود.
تخصیص هزینه برای ازدواج سه فرزند شیخ، تعیین وصی برای حفظ اموال فرزندان صغیر، قرار دادن کتب -از بخش ثلث اموال- در اختیار طلاب برای استفاده،اختصاص هزینه ای از ثلث اموال برای بجا آوردن حج استیجاری توسط شخصی مومن، تعیین وصی برای نظارت بر امور عتبات که تا زمان حیات،شیخ مسولیت ساخت و ساز آن را داشت، از مفاد وصیت نامه ایشان است.
متن این وصیتنامه منسوب به شیخ عبدالحسین تهرانی، در ادامه آمده است.
شيخ عبدالحسين تهرانى در زمرۀ ابرارى بود كه با ذكر، عبادت، نيايش و نوافل، زهد و سادهزيستى، از عباد صالح خداوند گشته بود. به دليل همين وارستگى و روى آوردن به قناعت و اكتفا به امكاناتى اندك، چنان اقتدارى معنوى به دست آورده بود كه از اين موضع، به ترويج معروف و جلوگيرى از منكرات اهتمام مىورزيد و در اين راستا از كارگزاران ستمگر قاجار هراسى نداشت و با صراحت، موارد تخلف و انحراف و فساد را تذكر مىداد و اين ويژگى ضمن اينكه موجب محبوبيت اجتماعى براى ايشان شده بود، باعث گرديد نهتنها او از حشمت كاذب پادشاهان هراسى به دل راه ندهد، بلكه سلاطين وقت، اميران و حاكمان بلاد از صولت او بيمناك بودند.(1)
شيخ با وجودى كه مىتوانست از برخى امكانات رفاهى برخوردار گردد و نيز افرادى بودند كه از اعماق وجود حاضر بودند تمام نيازهاى او را برآورده كنند، ولى زندگى بسيار ساده و زيستن در خانهاى محقر را بر اين وضع ترجيح داد. حاج شيخ نصرالله، برادر شيخ نقل كرده است:
شنيدم كه چون شيخ عبدالحسين از عتبات عاليات، بعد از تحصيل علوم دينى به تهران آمد، به درجهاى گرفتار ضيق معاش بود كه يك اتاق مستطيل شكل واقع در طبقه فوقانى از خانه گذر بينالحرمين اجاره كرده و نيم از آن را پرده كشيد و همسر خود را پشت پرده منزل جاى داد و ما بقى اتاق را حصيرى گسترانيد كه خود در آن مىنشست . به جز چند كتاب، شىء ديگرى كه ارزشى داشته باشد، در آنجا ديده نمىشد. به تدريج با افزايش هزينههاى زندگى، مبالغى به اهالى بازار اعم از بقال، عطار و امثال آنها مقروض گرديد و راه ديگرى براى تأمين هزينههاى معاش او وجود نداشت.(2)
البته بعدها به لطف علاقهمندان و توجه ويژه اميركبير، گشايشى در زندگى شيخ بهوجود آمد و او در گذر مسجد جامع داراى خانهاى مناسب شد.(3)
با وجود اين مشكلات و روبهرو شدن با انواع تنگدستىها و محروميت از كمترين امكانات در ضمن تحصيلات، در پيشرفت علمى و فكرى او خللى به وجود نيامد و او از تلاش و جدّيت در فراگيرى علوم اسلامى باز نماند و در همه حال شكرگزار خداوند بود و اينگونه تنگناها را آزمون الهى مىدانست و با جان و دل پذيراى روزهاى سخت و دردآور بود و اين مقطع از دوره سازندگى و رشد را با تمام تلخىها سپرى كرد؛ ايامى كه به حق مشقتزا و طاقتفرسا بود.
-----------------
1. الكرام البرره، ج ٢، ص٧١٣.
2. رساله نوادر الامير، به انضمام نامههاى اميركبير، تصحيح و تدوين سيدعلى آلداوود، ص ٣١۴.
3. آمار دارالخلافه، به كوشش منصوره اتحاديه (نظام مافى) و سيروس سعدونديان، ص ١۶٧.
منبع: شيخ العراقين؛ متولى عمران عتبات عاليات عراق، غلامرضا گلى زواره، مجله فرهنگ زیارت مهر ماه سال 1390 شماره 12 و 13
از سال ۱۳۹۴، به همت جوانان روستای نظام آباد، حمام قدیمی روستا که استفاده کاربردی نداشت، برای ساخت کتابخانهای مجهز تعمیر شد. جوانان این روستا با تلاش جهادی و کمک خیرین، زمان زیادی را برای تبدیل این ساختمان محروبه و قدیمی، به محل مناسبی برای کتابخانه به کار گرفتند. با کمک خیرین جالیز، نمای بیرونی ساختمان نیز ساخته شد و در نهایت ساختمان کتابخانه آماده بهره برداری گردید. از ادارات، تجهیزات دست دوم و مقداری وسایل نو از قبیل موکت و صندلی نیز توسط خیرین به کتابخانه آورده شد.
این ساختمان، یک سالن برای جلسات فرهنگی و یک سالن برای مطالعه و مخزن کتابخانه دارد.
کتابخانه به نام شیخ العراقین -که او نیز اصالتا نظام آبادی بود- نامگذاری شده است.
کلیپ مراحل آماده سازی این کتابخانه را در زیر میتوانید مشاهده کنید.
از سال ۱۳۹۴، به همت جوانان روستای نظام آباد، حمام قدیمی روستا که استفاده کاربردی نداشت، برای ساخت کتابخانهای مجهز تعمیر شد. جوانان این روستا با تلاش جهادی و کمک خیرین، زمان زیادی را برای تبدیل این ساختمان محروبه و قدیمی، به محل مناسبی برای کتابخانه به کار گرفتند. با کمک خیرین جالیز، نمای بیرونی ساختمان نیز ساخته شد و در نهایت ساختمان کتابخانه آماده بهره برداری گردید. از ادارات، تجهیزات دست دوم و مقداری وسایل نو از قبیل موکت و صندلی نیز توسط خیرین به کتابخانه آورده شد.
این ساختمان، یک سالن برای جلسات فرهنگی و یک سالن برای مطالعه و مخزن کتابخانه دارد.
کتابخانه به نام شیخ العراقین -که او نیز اصالتا نظام آبادی بود- نامگذاری شده است.
کلیپ مراحل آماده سازی این کتابخانه را در زیر میتوانید مشاهده کنید.
-----------------
گزارش ساخت کتابخانه از آقای حامد رضایی
امیرکبیر کوشید که همزمان با تجدید حیات دیوانخانه بزرگ پادشاهی و تقویت دادرسی عرفی، سطح محاضر شرع را نیز از جهت اجرای عدالت و رسیدگی به شکایت شاکیان، با حذف مجتهدان غیر عادل از صحنه قضاوت، ارتقاء دهد. حادثهای که موجب سلب اعتقاد امیر از بعضی از حاکمان شرع شد، این بود که شخصی که از یک تن از ملازمان مخصوص و مقرب امیر، طلبکار بود، شکایت او را به امیر برد. امیر، شکایت شاکی را به محضر شیخ عبدالرحیم بروجردی ارجاع کرد. آن مجتهد، پس از رسیدگی به پرونده، حق را با مدعی دید، ولی چون طرف شکایت از مقربان امیر بود، در صدور حکم تعلل ورزید و نزد امیر آمد و گفت که:
«در محاکمه فلان و فلان، آنچه محقق شده و به ثبوت پیوسته این است که خادم سر کاری، محکوم است. اکنون چه مستم میفرمایید عمل را فیصل دهم.»1
امیر از این استمزاج حاکم شرع سخت برآشفت و دیگر به او اعتنایی نکرد و از آن پس، شیخ عبدالحسین تهرانی معروف به شیخ العراقین را به سمت قاضی شرع تهران منصوب کرد و از این رهگذر نوعی نظارت رسمی دولت را بر حاکم شرع آغاز کرد. یعنی با انجام اصلاحاتی در دیوانخانه بزرگ پادشاهی، چنین مقرر داشت که انتساب حاکم شرع برای رسیدگی به دعاوی مردم باید به نظر دیوانخانه باشد و نیز اجرای مفاد احکام صادر از محاکم شرع، موکول به تأیید رسمی حکم شرعی از طرف دیوانخانه عدلیه گردید.
-----------------
1. شیخ المشایخ امیر معزی،مسیر قانون و دادگستری در ایران، تهران، 1268، ص315
منبع: امیرکبیر و اصلاحات، سید حسن امین، ایران شناسی، دوره جدید، سال 15، ص341 و 342
ملاهادی سبزواری متخلص به «اسرار» در 1176 خورشیدی در خانوادهای مذهبی در سبزوار چشم به جهان گشود و در کودکی شروع به آموختن صرف و نحو و علوم مقدماتی کرد. سپس برای ادامه تحصیل به مشهد رفت و به خواندن ادبیات عرب، فقه و اصول، فلسفه و علوم ریاضی مشغول شد. چندین سال بعد این شهر را به قصد اصفهان ترک کرد. در آنجا به مدت هشت سال به فراگیری علوم اسلامی پرداخت و پس از آن دگربار به مشهد بازگشت و پس از پنج سال تدریس در این شهر، برای زیارت خانه خدا رهسپار مکه شد.
این حکیم در راه بازگشت از این سفر معنوی به دلیل ناامن بودن راه ها یک سال در کرمان ماند و در این مدت به سیر و سلوک روی آورد تا آنکه به سبزوار بازگشت و در این شهر به برگزاری جلسههای درس همت گماشت و اینگونه به احیای مکتب فلسفی ملاصدرا پرداخت تا جایی که او بزرگترین شارح اندیشه، نظریهها و تعلیمات مکتب فلسفی ملاصدرا شناخته شده است.
وی شاگردان برجستهای از جمله « ملامحمد کاظم خراسانی، افتخار الحکما، حاج میرزا حسین علوی سبزواری، ملاحسینقلی همدانی درجزینی، صدرالعلماء علوی، شیخ عبدالحسین شیخ العراقین و ادیب پیشاوری» را تعلیم و پرورش داد. همچنین افراد زیادی از منطقههای مختلف ایران و کشورهایی همچون هند، افغانستان، ترکیه و عربستان در کلاس درس او حاضر میشدند. این حکیم وارسته دیوان شعری به زبان فارسی نگاشت و در آن نکتههای عالی عرفانی را به نظم درآورد.
«شرح مثنوی معنوی، حاشیه بر اسفار و حاشیه بر زبدةالاصول شیخ بهایی، اسرارالحکم، شرح اسماء الحسنی یا شرح جوشن کبیر و شرح دعای صباح» از جمله آثاری به شمار می روند که از وی به یادگار مانده است.
سرانجام ملاهادی سبزواری حکیم فقیه پس از عمری تلاش و مجاهدت در زمینه فلسفه اسلامی و احیای حکمت متعالیه ملاصدرا در هشتم اسفند 1251 خورشیدی در سبزوار دیده از جهان فرو بست و به دیار حق شتافت.
-----------------
منبع: ایرنا
لهوف منظوم، یا مقتل موسوم به «معراج المحبۀ» از تألیفات مرحوم حجۀ الاسلام و المسلمین حاج شیخ علی حائری محلاتی، فرزند برومند آیت الله شیخ عبدالحسین شیخ العراقین طهرانی یکی از علمای عهد ناصری است که حدود یک قرن و نیم پیش، لهوف را به نظم در آورده است.
این اقدام او در اثر رؤیایی بوده که پدر بزرگوارش را در عالم خواب میبیند و از وضع آخرت میپرسد. پدرش او را به مدح و وصف آل محمد (ص) توصیه میکند و مقامات مداحان و شاعران اهل بیت (ع) را میستاید.
او با اینکه تا آن وقت شعری نگفته بود، پس از این رؤیا به شوق شعر سرودن میافتد تا این که کتاب «لهوف» سید بن طاووس را -که یکی از مقاتل معتبره است- محور کار خود قرار میدهد و حدود دو هزار و اندی بیت به رشته نظم در میآورد و آن را به نام پل ارتباط و نردبان ترقی و صعود به محبت اهل بیت (ع) به نام «معراج المحبه» موسوم مینماید.
این کتاب، مورد توجه اهل منبر و ذاکرین قرار میگیرد و نسخههای آن در طول یکصد و پنجاه سال، بارها چاپ و منتشر و نایاب میشود.
پس از آن عدهای در تلاش برای چاپ مجدد، تصحیح و تغییر لغات مشکل آن بر آمده و اکنون کتاب بصورت الکترونیکی و چاپی در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد.
-----------------
اقتباس از مقدمه کتاب معراج المحبه
لهوف منظوم، یا مقتل موسوم به «معراج المحبۀ» از تألیفات مرحوم حجۀ الاسلام و المسلمین حاج شیخ علی حائری محلاتی، فرزند برومند آیت الله شیخ عبدالحسین شیخ العراقین طهرانی یکی از علمای عهد ناصری است که حدود یک قرن و نیم پیش، لهوف را به نظم در آورده است.
این اقدام او در اثر رؤیایی بوده که پدر بزرگوارش را در عالم خواب میبیند و از وضع آخرت میپرسد. پدرش او را به مدح و وصف آل محمد (ص) توصیه میکند و مقامات مداحان و شاعران اهل بیت (ع) را میستاید.
او با اینکه تا آن وقت شعری نگفته بود، پس از این رؤیا به شوق شعر سرودن میافتد تا این که کتاب «لهوف» سید بن طاووس را -که یکی از مقاتل معتبره است- محور کار خود قرار میدهد و حدود دو هزار و اندی بیت به رشته نظم در میآورد و آن را به نام پل ارتباط و نردبان ترقی و صعود به محبت اهل بیت (ع) به نام «معراج المحبه» موسوم مینماید.
این کتاب، مورد توجه اهل منبر و ذاکرین قرار میگیرد و نسخههای آن در طول یکصد و پنجاه سال، بارها چاپ و منتشر و نایاب میشود.
پس از آن عدهای در تلاش برای چاپ مجدد، تصحیح و تغییر لغات مشکل آن بر آمده و اکنون کتاب بصورت الکترونیکی و چاپی در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد.
-----------------
اقتباس از مقدمه کتاب معراج المحبه
ملاهادی سبزواری متخلص به «اسرار» در 1176 خورشیدی در خانوادهای مذهبی در سبزوار چشم به جهان گشود و در کودکی شروع به آموختن صرف و نحو و علوم مقدماتی کرد. سپس برای ادامه تحصیل به مشهد رفت و به خواندن ادبیات عرب، فقه و اصول، فلسفه و علوم ریاضی مشغول شد. چندین سال بعد این شهر را به قصد اصفهان ترک کرد. در آنجا به مدت هشت سال به فراگیری علوم اسلامی پرداخت و پس از آن دگربار به مشهد بازگشت و پس از پنج سال تدریس در این شهر، برای زیارت خانه خدا رهسپار مکه شد.
این حکیم در راه بازگشت از این سفر معنوی به دلیل ناامن بودن راه ها یک سال در کرمان ماند و در این مدت به سیر و سلوک روی آورد تا آنکه به سبزوار بازگشت و در این شهر به برگزاری جلسههای درس همت گماشت و اینگونه به احیای مکتب فلسفی ملاصدرا پرداخت تا جایی که او بزرگترین شارح اندیشه، نظریهها و تعلیمات مکتب فلسفی ملاصدرا شناخته شده است.
وی شاگردان برجستهای از جمله « ملامحمد کاظم خراسانی، افتخار الحکما، حاج میرزا حسین علوی سبزواری، ملاحسینقلی همدانی درجزینی، صدرالعلماء علوی، شیخ عبدالحسین شیخ العراقین و ادیب پیشاوری» را تعلیم و پرورش داد. همچنین افراد زیادی از منطقههای مختلف ایران و کشورهایی همچون هند، افغانستان، ترکیه و عربستان در کلاس درس او حاضر میشدند. این حکیم وارسته دیوان شعری به زبان فارسی نگاشت و در آن نکتههای عالی عرفانی را به نظم درآورد.
«شرح مثنوی معنوی، حاشیه بر اسفار و حاشیه بر زبدةالاصول شیخ بهایی، اسرارالحکم، شرح اسماء الحسنی یا شرح جوشن کبیر و شرح دعای صباح» از جمله آثاری به شمار می روند که از وی به یادگار مانده است.
سرانجام ملاهادی سبزواری حکیم فقیه پس از عمری تلاش و مجاهدت در زمینه فلسفه اسلامی و احیای حکمت متعالیه ملاصدرا در هشتم اسفند 1251 خورشیدی در سبزوار دیده از جهان فرو بست و به دیار حق شتافت.
-----------------
منبع: ایرنا
از سال ۱۳۹۴، به همت جوانان روستای نظام آباد، حمام قدیمی روستا که استفاده کاربردی نداشت، برای ساخت کتابخانهای مجهز تعمیر شد. جوانان این روستا با تلاش جهادی و کمک خیرین، زمان زیادی را برای تبدیل این ساختمان محروبه و قدیمی، به محل مناسبی برای کتابخانه به کار گرفتند. با کمک خیرین جالیز، نمای بیرونی ساختمان نیز ساخته شد و در نهایت ساختمان کتابخانه آماده بهره برداری گردید. از ادارات، تجهیزات دست دوم و مقداری وسایل نو از قبیل موکت و صندلی نیز توسط خیرین به کتابخانه آورده شد.
این ساختمان، یک سالن برای جلسات فرهنگی و یک سالن برای مطالعه و مخزن کتابخانه دارد.
کتابخانه به نام شیخ العراقین -که او نیز اصالتا نظام آبادی بود- نامگذاری شده است.
کلیپ مراحل آماده سازی این کتابخانه را در زیر میتوانید مشاهده کنید.
-----------------
امیرکبیر کوشید که همزمان با تجدید حیات دیوانخانه بزرگ پادشاهی و تقویت دادرسی عرفی، سطح محاضر شرع را نیز از جهت اجرای عدالت و رسیدگی به شکایت شاکیان، با حذف مجتهدان غیر عادل از صحنه قضاوت، ارتقاء دهد. حادثهای که موجب سلب اعتقاد امیر از بعضی از حاکمان شرع شد، این بود که شخصی که از یک تن از ملازمان مخصوص و مقرب امیر، طلبکار بود، شکایت او را به امیر برد. امیر، شکایت شاکی را به محضر شیخ عبدالرحیم بروجردی ارجاع کرد. آن مجتهد، پس از رسیدگی به پرونده، حق را با مدعی دید، ولی چون طرف شکایت از مقربان امیر بود، در صدور حکم تعلل ورزید و نزد امیر آمد و گفت که:
«در محاکمه فلان و فلان، آنچه محقق شده و به ثبوت پیوسته این است که خادم سر کاری، محکوم است. اکنون چه مستم میفرمایید عمل را فیصل دهم.»1
امیر از این استمزاج حاکم شرع سخت برآشفت و دیگر به او اعتنایی نکرد و از آن پس، شیخ عبدالحسین تهرانی معروف به شیخ العراقین را به سمت قاضی شرع تهران منصوب کرد و از این رهگذر نوعی نظارت رسمی دولت را بر حاکم شرع آغاز کرد. یعنی با انجام اصلاحاتی در دیوانخانه بزرگ پادشاهی، چنین مقرر داشت که انتساب حاکم شرع برای رسیدگی به دعاوی مردم باید به نظر دیوانخانه باشد و نیز اجرای مفاد احکام صادر از محاکم شرع، موکول به تأیید رسمی حکم شرعی از طرف دیوانخانه عدلیه گردید.
-----------------
1. شیخ المشایخ امیر معزی،مسیر قانون و دادگستری در ایران، تهران، 1268، ص315
منبع: امیرکبیر و اصلاحات، سید حسن امین، ایران شناسی، دوره جدید، سال 15، ص341 و 342
بعد از اختلافات زیادی که بین شیخ عبدالحسین و ناصرالدین شاه بوجود آمد، ناصرالدین شاه برای دورکردن محترمانه شیخ، پیشنهاد سفر به عراق و تعمیر حرم ائمه را به شیخ عبدالحسین داد. ایشان نیز موافقت کردند و در سال 1274 یا 1276 ق. با اموال زیادی که ناصرالدین شاه با ایشان همراه کرده بود، وارد عراق شد.
در عراق، مورد استقبال امرا و حکام شهرهای این ناحیه قرار گرفت. او بلافاصله تعمیر، بازسازی و ساخت اماکن جدید در حرم ائمه اطهار (ع) را در شهرهای مختلف عراق شروع کرد. فعالیت های عبدالحسین تهرانی و آثاری که او در کربلا ایجاد کرد عبارتند از: طلاکاری گنبد امام حسین (ع) که سومین طلاکاری گنبد محسوب می شود، وسعت دادن صحن حرم مطهر از سمت غربی که به شکل فعلی درآمده است و ساخت ایوان بزرگ قبله به طول 36 متر که سرتاسر حرم حسینی را از جانب قبله فرا گرفته است. این ایوان دارای 12 ستون بلند است که از چوب جنگلی ساخته شده اند و سقف ایوان با نقاشی های بدیع و دیوارهای آن با کاشی های قیمتی مزین گردیده است. علاوه بر این موارد، ساخت مسجدی در قسمت بالای سر حضرت که به مسجد ناصری شهرت یافته در همین دوره صورت گرفته است. علاوه بر کربلا، شیخ عبدالحسین، گنبد «عسکریین» در سامرا را تذهیب کرد و ایوان، ستون و سقف آن را تعمیر و کاشیکاری کرد. وی در حرم کاظمین نیز تعمیراتی صورت داده است.
-----------------
حجت الاسلام حامد رضایی نویسنده کتاب شیخ العراقین و از طلاب فاضل رزنی مقیم قم در گفت و گو با اعضای برگزار کننده کنگره شیخ عبدالحسین تهرانی گفت: «ابو احمد شیخ عبدالحسین بن علی تهرانی معروف به شیخ العَراقَین یکی از علمای ربانی و بزرگ قرن سیزدهم است. آنقدر که باید شناخته نشده و حقش به جای آورده نشده است.
وی افزود:طبق تحقیقات گسترده میدانی و کتابخانه ای محرز شد که ایشان اصالتاً اهل روستای نظام آباد رزن از توابعهمدان می باشند.
رضایی افزود: این انتساب نه تنها در کتاب تاریخ مفصل همدان، نوسته مرحوم ایت الله صابری در سال 1330 شمسی درج شده، بلکه مؤیداتی نیز دارد که ذکر کردهایم.
وی اضافه نمود: حقیر در سال 1394 از باب «حب الوطن من الایمان» تحقیق مختصری درباره شیخ کردم و متوجه شدم ایشان شخصیت ذی وجوهی هستند که تقریبا به هیچ وجه شخصیتی ایشان آن طور که باید، پرداخته نشده و حتی برخی علما مانند مرحوم حبیب آبادی، نویسنده مکارم الآثار فرمودهاند کاش زندگینامه و سیره ایشان در رساله کاملی جمع آوری شود.
-----------------
دانا به نقل از صبح رزن
تصویر متعلق به یکی از اماکن مذهبی رزن است.
مرحوم آیة الله حاج شیخ جعفر کاشف الغطاء که نسب او منتهی می شود به متلک اشتر رضوان الله تعالیه علیه، صاحب کتاب کشف الغطاء که در آن در یکی از مسافرتهایش تألیف کرده و نقل شده که در این سفر کتاب فقهی غیر از قواعد علامه رحمة نزد او نبوده است و این کتاب شریف، خبر از کثرت احاطه آن بزرگوار بر فقه می باشد.
میگویند آن جناب میفرموده که اگر همه کتب فقیه را بشویند من از حفظ از طهارت تا دیات را مینویسم(1).
مرحوم شیخ العراقین شیخ عبدالحسین طهرانی قدس السره شریف، هنگامی که برای تصحیح کتاب کشف الغطاء اقدام نمود، تعدادی از نسخههای این کتاب را جمع آوری کرد، اما در میان آنها نسخه صحیحی نیافت؛ لذا درصدد برآمد بیشتر تفحص کرده شاید نسخه صحیحی پیدا کند. اما هرچه تلاش و جستجو کرد به نسخه صحیح کتاب کشف الغطاء دست نیافت.
شبی در عالم رؤیا مرحوم شیخ اکبر صاحب کشف الغطاء را دید، آن بزرگوار در خواب او را به نسخه صحیح کتاب که به خط شیخ راضی بود، خبر داد و گفت: «این نسخه هم اکنون بر راف حجره شیخ راضی در خانه اوست و کبوترها روی آن آشیانه کردهاند و فرزندان او اطلاع ندارند. شما به آنجا میروی و نسخه را در آنجا خواهییافت.»
شیخ العراقین هنگامی که از خواب بیدار شد، به سوی نجف حرکت کرد و به خانه شیخ راضی آمد و وارد خانه شد و نسخه کتاب را از همان مکان که مرحوم کشف الغطاء در خواب او را راهنمائی کرده بود، پیدا کرد(2).
-----------------
1. فوائد الرضویه: 70.
2. روضات الجنات، 2/202.
منبع: کتاب ارتباط با علم برزخ، علی نظری منفرد.
درباره این سایت